یکی از اصول اخلاقی و رفتاری ای که ادیان یا فرقه های گوناگون به عنوان یک مزیت روی آن دست گذاشته اند ، فروتنی است. آنچه از معنی این کلمه بر می آید ، کمتر از چیزی که هستیم است. یعنی در رفتار ، طوری برخورد کنیم که شخص مقابل ، احساس نکند ما برتری خاصی داریم و یا اینکه نسبت به چیزی که هستیم خود را کمتر نشان دهیم. فروتنی نشان دهنده ی شخصیت برتر است چرا که برتری ، در کمتری است. جالب آنکه در توصیف انسانهای موفق و برجسته نیز ، از این خصلت همواره به نیکی یاد می شود و شخصی که از این صفت بهره مند است را نسبت به دیگران که هم رده ی او هستند ، با احترام بیشتری یاد می کنند. اما آیا واقعا این طور است؟ اگر از نظر تکنیکی بخواهیم صفات را بررسی کنیم و ببینیم کاربرد هر صفت در مسیر زندگی مان چگونه خواهد بود ، آن موقع بسیاری از صفات به ظاهر خوبمان را باید کنار بگذاریم. فعلا سراغ سایر مصادیق نمیروم ، اما برای آنها هم حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. ما در جهانی با امکانات زیاد و وفور اطلاعات زندگی میکنیم. وقتی در صحنه ی زندگی ، مختصات ، حجم و ابعاد خود را نادیده می گیریم ، و یا اینگونه وانمود می کنیم ، گوئی اهمیتی هم ندارد که کجا می خواهیم بریم و به چه میخواهیم تبدیل شویم. برعکس ، من فکر می کنم که وقتی برای خود مختصات و شرایطی فراتر از موقعیت فعلی را در نظر می گیریم و یا دست کم ، آنجا که هستیم و آنچه که هستیم را ارج می نهیم ، تمایل خود را برای حفظ و ارتقاء شرایط نشان داده ایم. از آنجا که نمودهای بیرونی رفتار ما ، بازتابی از انگیزه های درونی مان هستند ، فروتنی ، بیشتر محصول خودکم بینی است و جامعه ای مصیبت زده که تک و توک انسانهای موفق و برجسته داشته است ، این تمایل را در فرهنگ خود بارور ساخته است که با بدبخت جلوه دادن خودمان ، نگذازیم که دیگران احساس بدبختی کنند. مطمئن نیستم که آن سوی سخنم ، غرور باشد ، بلکه بیشتر به خودباوری فکر میکنم. اینکه من میدانیم در صحنه ی زندگی هیچ نیستم و نباید خود را جدی بگیرم ، سر جای خود باقی است ، اما این گزاره تنها وقتی میتواند مورد استفاده قرار گیرد که بدانم و آگاه باشم که دیگران هم هیچ نیستند و نباید آنها را جدی بگیرم. وقتی که ما در عکسهای کیهانی مان ، زمین را آن نقطه ی آبی کمرنگ برمیشماریم ، توصیفی ستودنی است ، چرا که عظمت کیهان را به ما نمایش می دهد ، اما واقعیت این است که هر بخش دیگری از کیهان نیز به نوعی نقطه ی کمرنگی به شمار می رود و این مسئله ، امتیازی به دیگر اجرام آسمانی نمی دهد. و در ضمن اینکه اگرچه این زمین ، در پهنه ی آسمان ، آنطور که شنیده ام تناسبی معادل یک اتم اکسیژن در برابر کره ی زمین را دارد ، اما دار و ندار ما همینجاست و به خودیِ خود عظمت بسیار دارد. من فکر میکنم که ما باید خودمان را هرچه که هستیم ، بپذیریم ، ارج بنهیم و ارزش بدهیم ، اما مطمئن باشیم که هنوز قله های بسیار برای فتح مانده و درسهای فراوان برای آموختن وجود دارد. درواقع ما میتوانیم هرچقدر که بخواهیم و البته بشود ، رشد کنیم و خودمان و مختصاتمان را رشد و ارتقاء دهیم ، با اینحال ، اینجا که هستیم نیز برای خود مختصاتی است. به قول سرخپوستی پیر ، این راهی که می رویم ، یک راه از هزاران راه است و در نهایت فرقی نمیکند کدام راه را می رویم ، اما من فکر میکنم باید به این امر نیز واقف باشیم که راهی که می رویم ، راه ماست.

عالی👌👍