هوش ، تنوع در سازش است. این یکی از جامع ترین تعاریف برای یکی از پیچیده ترین اجزاء طبیعت است. البته وقتی سخن از طبیعت است ، هرآن چیزی که توسط اجزای طبیعی ساخته می شود را هم دربر میگیرد. در این تعریف ، هوش شامل مجموعه ای عملکردی است که بقا را در شرایط مختلف تضمین می کند. میتوانیم اینگونه فکر کنیم که جانورانی که در اقلیم های مختلف دوام آورده اند ، به نسبت باهوش تر اند ، نسبت به جانوارانی که محدود به یک وضعیت مشخص هستند. هوش ، دستور ِپذیرش واقعیت را می دهد. در تئوری شهاب سنگی انقراض دایناسورها ، میدانیم که گرد و قبار حاصل از انفجار ، مانع از تابش نور خورشید گردید. زمین سرد شد و منابع غذایی به شدت محدود گردیدند. دایناسورها و مطابق با اظهار نظر برخی دانشمندان ، تا 98% از حیات بر روی سیاره ی زمین ازبین رفت. آن 2% باقی مانده ، به علت تنوع بالای در سازش برای بقا و زیست پذیری را میتوان باهوش دانست. درواقع هوش از آسیب حاصل از برخوردهای غیرمنتظره میتواند جلوگیری کند. هوش بدون پیش بینی ، میتواند پیش گیری کند. بدون برنامه ریزی ، میتواند درست عمل کند. امروزه ما با انواع هوش نیز آشنا هستیم. هوش مصنوعی ، که محصول دست ِ هوشندترین موجود زمین ، انسان است و در واقع نوعی از پردازش و تجزیه و تحلیل اطلاعات است. یک سیستم یادگیرنده که میتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. یا هوش تجاری که مبتنی بر داده های سازمانی ، پیش بینی های دقیقی از وضعیت آینده شرکت را ارائه داده و نرخ تصمیم گیری های صحیح و به موقع را افزایش می دهد. یا یکی از جدیدترین انواع هوش ، هوش اندام واره ترجمه شده است که متشکل از سلولهای بنیادی برای تولید مغز در ابعاد و احجام کوچک می باشد و روند یادگیری و پردازش مغز را شبیه سازی می کند. این حوزه از جدیدترین دستاوردهای تحقیقاتی و میدانی علوم مختلف کامپیوتری و زیستی می باشد که ساختاری هوشمند را شبیه سازی می کند. پیشرفت در حوزه ی هوش-سازی بسیار سریع بوده و هر روز خبرهایی مبتنی بر قابلیت های مختلف این موارد به چشم می خورد. از دورانی که هوش مصنوعی در شطرنج اساتید بزرگ را شکست میداد تا کدنویسی و مقاله نویسی های هوش های مصنوعی مبتنی بر پردازش های زبان طبیعی که امروزه بسیار فراگیر شده اند. اخیرا هم جنگ افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی سرزبان ها افتاده اند و در نبردهای هوایی و زمینی ، از پس خلبان های خبره برآمده اند. با همه ی این اوصاف ، امروز مقاله ای از نوآم چوامسکی میخواندم که معتقد است هوش مصنوعی در حال حاضر حداکثر در حد یک اسباب بازی است. نظر او این است که به علت عدم ذوق و خلاقیت و محدودیت های موجود ، هوش مصنوعی ابتذال شر است. جالب آنکه او نیز مانند من بر این باور است که محدودیتهای برنامه ریزی شده برای هوش مصنوعی و قید و بندهای طراحی شده و تعبیه شده در سیستم ، جلوی خلاقیت او را می گیرد ، با این حال همچنان بر این باور است که می بایست سازوکاری فراهم کرد تا از ایجاد هرگونه محتوای غیراخلاقی پیشگیری نماید. با توجه به اینکه او یک استاد زبان شناسی است و اظهار نظرهایش در خصوص چت بات جدید مبتنی بر پیشرفته ترین مدلهای زبانی بوده است ، می بایست این نقدها را جدی گرفت. با این حال فکر میکنم رویای پرواز برای بشر نیز روزی فراتر از ساخت اسباب بازی چیزی شبیه به هواپیما نبوده است و امروزه فضاپیماهای ما آسمان منظومه ی شمسی را (و فراتر) درنوردیده اند. هوش های ساخت بشر که شاید در آینده نامی بهتر از مصنوعی بتوان برای آنها درنظر گرفت ، امروزه اگرچه در حد اسباب بازی به نظر می آیند ولی تا این حد جدی گرفته شده اند و من به آینده ای فکر میکنم که این هوش ها ، نقشی جدی در زندگی ما ایفا خواهند کرد و آن موقع چه تاثیری بر جوامع بشری خواهند گذارد. ای بسا خودشان نیز کلونی ها و جوامعی ترتیب دهند و بتوانند بقای خود را تضمین کنند و به فکر تولید مثل بیافتند! فعلا این سناریو خیلی هالیوودی به نظر می رسد ، اما بعید نمیدانم که به عمر خود شاهد نشانه هایی از این وضعیت ها باشم. آنهم در شرایطی که تلاش ها برای افزایش طول عمر بشر افزایش یافته است و یادم است یکی از محققان موسسه فناوری پیشرفته ماساچوست می گفت که متاسفم در آخرین نسل بشری زندگی می کنم که میمیرد!

پرسشی که بوجود میاد نحوه تشخیص خطر است. هوش چطور خطر را تشخیص میدهد و هوش مصنوعی چطور میخواهد خطر را تشخیص دهد. اگر این هوش تمام قطعات سازنده اش را کدگذاری کند تا بتواند علائم خاصی را جهت تشخیص نزدیک شدن خطر رصد کند صرفا آنچه در تجربه انسان خطر شناخته می شود را خواهد کاوید. یا اگر در کلونی هوش مصنوعی شرایط مرگ دستگاه ها همگی در مخزن داده ای جمع شود آیا هوش مصنوعی قادر به کشف علت مرگ دستگاهایش خواهد بود. آیا هوش مصنوعی می تواند از بافتش در برابر تجربه ای غیرانسانی محافظت کند. به نظر تشخیص خطر و ترس از مرگ هوش بشر و هر هوش زنده را جلو می راند و وادار به سازش می کند هوش مصنوعی بدون درک مرگ چطور می تواند سازش یابد؟
هوش تنوع در سازش است. این هوشمندی ماست که برای مثال امسال توانستیم با فضاپیمای دارت ، مدار گردش سیارکی را چند درجه تغییر دهیم تا آزمایشی را ترتیب دهیم که درصورت وقوع چنین اتفاقی ، راهکاری امتحان پس داده را داشته باشیم. اما این یک سیستم پیشگیرانه است که میتوان در طراحی سیستم گنجاند. همچنان که امروزه همین چت بات ها ، یک سیستم تدافعی کاملا جدی در برابر پرسشهای نابه جا (از نظر طراحان و یا اخلاق اجتماعی) دارند ، میتوان برای هوش مصنوعی پیشرفته ی فرداها نیز چنین فرضی را درنظر گرفت که بسیاری از مفروضات قابل پیش بینی که منجر به تخریب سیستم می شود را در خود داشته باشد. با این حال این نکته نیز حائز اهمیت است که شاید علی رغم اینکه ما امروزه مرگ را بسیار بدیهی برای یک ارگانیزم طبیعی و موجود زنده فرض کرده ایم ، برای آفریده های فردای جهان ما چنین فرضی باطل باشد و آنها در همان کدهای زیستی اولیه ، دستورالعمل مرگ را غیرقابل اجرا بسازند. به بیان دیگر ، دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم یک هوش مصنوعی به یک بمب ساعتی متصل است. برعکس من هوش مصنوعی را چیزی شبیه به اینترنت میبینم که از یک اتاقک تحقیقاتی آغاز شد و به نظر من تا پایان بشر با او خواهد بود و هر روز گسترده تر می شود. الگوریتمهای پیشرفته ی هوش های مصنوعی ، میتوانند الگوریتمهایی را بازآفرینی کنند که ضعف های الگوریتمهای زمینه را برطرف سازند. درواقع حتی در صورت وجود کدهای مخرب در سیستم ، دستیابی به آنها اگر مثلا به صورت دستی برای طراح امکان پذیر باشد ، چیز بعیدی نیست که هوش مصنوعی خود نیز بتواند به کدهای منبع دست پیدا کند. به نظر من در سطحی که ما درخصوص هوش مصنوعی حرف می زنیم ، مفروضات زیستی دیگری را برای آنها می بایست قائل باشیم ، تا اینکه نوعی نگاه انسان-وارانه ی هالیوودمآبانه به آن داشته باشیم.