برای انجام وظایف روزمره ، احتمالا ما زیادی مغز داریم! یعنی قدرت پردازشی مغز ما تناسبی با فعالیتهایمان ندارد. همانطور که ظرفیت بدنی ما بیشتر از کاری است که به طور روزمره از بدن مان می کشیم. به همین دلیل هم موضوعی مانند ورزش به وجود آمده است. با تحت فشار قرار دادن بدن ، ماهیچه ها و سایر اجزاء بدن را به فعالیتی بیشتر از حدمعمول وا می دارد و به این ترتیب سلامتی ، طول عمر و قدرت را برایمان به ارمغان می آورد. یعنی همه ی این دستاوردها ، محصول یک روش جانبی است. البته نمیتوانم بگویم غیرضروری ، چون بحث ضرورت را وابسته به اینکه از چه زاویه ای به موضوع نگاه کنیم باید در نظر گرفت. درواقع ورزش کردن در زندگی روزمره الزاما خللی ایجاد نمیکند و میتوانیم گذران عمری داشته باشیم ، گویی که میلیاردها نفر اینگونه اند ، اما اگر بقا و کیفیت و کمیت زیستی مان را در نظر بگیریم که از مهم ترین کدهای زیستی به شمار می روند ، ای بسا ورزش از بسیاری فعالیتهای به ظاهر مهم مان هم مهمتر باشد. این اصل درباره ذهن هم کاملا صدق می کند. ما برای حل چالشهای روزمره ، با کسری از ظرفیت ذهنی مان هم موفق عمل خواهیم کرد و بنابراین باید برای رشد این ظرفیت ، چالشهای بیشتری پیش پایش بگذاریم. اگرچه راه حل هایی مثل بازی های ذهنی ، حفظ کلمات و این ترفند ها ، بی تاثیر نیست ، اما به نظرم موضوعات جدی تری باید مطرح باشد. تحصیلات تکمیلی ، حل چالشهای کاری و پیچیدگی هایی از این دست ، راه حل موضوع است. درواقع اینکه خود را در مسیر و معرض یادگیری مداوم قرار دهیم ، همچنان به گسترش ظرفیت ذهن مان کمک میکنیم. زندگی عادی و روزمره را می بایست ، تبدیل به یک زندگی پیشرفته ی هدفمند کنیم. چالشهایی فراتر از توانایی های فعلی مان ، ما را به سطح جدیدی از بودن سوق میدهد. باید مسیری را انتخاب کنیم تا ما را به تمام آن چیزی که می توانیم بشویم تبدیل کند. مسیر راحتی نخواهد بود. اما ارزشش را دارد. میتواند افق پیش رویمان را بسیار فراتر از تصورات مان بگستراند. میتوانیم اهداف فراوانی را تدوین کرده و لبه های موفقیت های بسیاری را لمس کنیم. هرچقدر که قوی باشیم ، همچنان ورزش کردن فعالیتی سخت و دشوار خواهد بود و قرار است که در آن لحظات عذاب بکشیم ، اما تن به این سختی ها می دهیم ، چون از ما چیزی فراتر از آن چه که هستیم می سازد. ذهن مان را هم می بایست تحت فشار قرار دهیم ، از ندانستن ها عذاب بکشیم ، مجبور به جستجو و پرس و جو شویم ، اما پس از هر چالشی ، دری دیگر را می گشاییم. اگرچه باید خوب بدانیم که این راه ، هیچ پایانی ندارد. باید برای عذابی ابدی خود را آماده کنیم. اما با جان و تنی قدرتمند ، تحمل آن عذاب ها امکان پذیر است و غلبه بر شرایط و چالش ها محتمل. باید به خودمان سخت بگیریم ، تا موجود سختی بشویم.
