محدودیت

حتما این جمله را بارها شنیده اید که ما هیچ محدودیتی نداریم و میتوانیم به هر چیزی که می خواهیم دست پیدا کنیم. و یا هرکاری را انجام دهیم. اما تا چه حد این حرف واقعیت دارد؟ در یک کتاب که در خصوص توانایی غلبه بر محدودیت ها بود ، نویسنده که خود مظهر شکست محدودیتها بود از یک جلسه ی دانشگاهی حرف می زد که استادی برجسته از اعمال محدودیت های زیستی و ژنتیکی بر عملکرد شخص سخن می گفت. او به عنوان کسی که مدارک زیادی مبنی بر جابه جایی مرزهای توانایی بشری به همراه داشت ، با حرف آن دانشمند مخالفت کرد و گفت که اگر کسی حاضر به ایثار و فداکاری در راه هدف باشد ، میتواند بر محدودیتهای ژنتیکی اش غلبه کند. جمله ی تاثیرگذاری است ، اما همچنان واقعیت را بیان نمی کند. من فکر میکنم که طبیعتا ما ، مثل هر پدیده ی زیستی دیگر ، مشتمل بر کدهای محدودی هستیم. یعنی بهرحال ما اگر چه بسیار ، اما ژن های شمارش شونده ای داریم. عملکرد ما به طور کلی به آنها وابسته است. اما اینکه برای خود پیش از رسیدن به سقف عملکردی مان ، چقدر محدودیت در نظر میگیریم ، قطعا قابل بحث است. شخصی که در کودکی مدام به او گفته اند که نمیتوانی و نمیشود ، ناخودآگاه در بزرگسالی در انجام کارها ، محدودیت هایی اعمال می کند. با این حال برای کسی که حتی از کودکی با ذهنی روشن و توانا رشد یافته است هم محدودیتهایی وجود دارد. بروس لی که یک استاد رزمی بسیار خبره بود و سالهای سال تمرینات سنگینی داشت و قطعا مرزهای توانایی های بشری را جابه جا کرده بود (در افکار و اندیشه ی انسان ها) نهایتا به تعبیری با زیادی روی در یک دارو جانش را از دست داد. یعنی علی رغم تمام آن کار ها ، محدودیتی زیستی ، مانع از غلبه ی بدنش بر یک دارو شد. اما آیا باید با این حرف ها ناامید شویم؟ اصلا. چرا که ما حتی نزدیک به سطح عملکردی خود هم نمی شویم. اکثر ما درصدهای ناچیزی از پتانسیل های حیاتی خود را در طول زندگی صرف می کنیم. بدون آنکه باخبر باشیم. بسیار پیش می آید که فکر میکنیم که سقف محدودیتهای مان را لمس میکنیم ، اما واقعیت این است که حتی شانس رسیدن به آن سطح را هم نداشته ایم. دنیای توانایی ها و مرزهای بشری بسیار وسیع است ، اگر چه نامتناهی نیست. می توانیم با فراغ بال در این دشت وسیع پرسه بزنیم و مناظر باشکوهی از توانستن ها را درنوردیم. نیازی نیست که به خودمان دروغ بگوییم که نامحدودیم ، چون نیستیم. اما آنقدر توانایی داریم که معمولا در برابر آنچه هستیم ، نامتناهی به نظر می آید.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *