تا مرز ناتوانی

آخرین به روز رسانی کدهای ورزشی ام که این بار هم از طرف یک کوماندوی بازنشسته ی جانباز ارتش ایالات متحده ی آمریکاست می گوید برای قدرت و بزرگتر کردن عضله باید بر روی تکرار حرکات تا مرز ناتوانی و کمی عبور از آن تمرکز کرد که امکان پذیر هم است. من در جلسه ی قبلی تمام حرکاتم را با این استراتژی دو برابر کردم و به ازای هر حرکت ورزشی نسبت به جلسه ی قبل دو برابر از نظر تعداد تکرار ، تمرین کردم و به ازای تمام حرکات 50 درصد با تعداد بیشتری تمرین کردم. هنوز فشار تمرین را بر بدنم احساس میکنم! این یعنی قرار دادن بدن برای بیشترین فشار در هر جلسه ی تمرینی. من ناراضی نیستم و با توجه به شناختم از ذهنیتم نسبت به ورزش احتمالا ادامه می دهم ، اما اخیرا به شکلی از مراقبت های ورزشی اگر بتوانم نامگذاری کنم بر خورد کرده ام که ورزش به مراتب سبک تر و دمی آرمیدن را به شدت توصیه می کنند. یا هم چنین می بینم که هم چنان بحث انرژی درمانی و علوم غریبه مطرح است ، مدیتیشن و ذهن آگاهی. هر کدام هم روش خود را درست می داند. اما من احساس می کنم بدن نقش مهمی بازی می کند و در اختیار گرفتن بدنی که تمایل به سمت رشد و حداکثر کارایی را دارد ، از ذهنی نشات می گیرد که احتمالا مغز در حال یادگیری ای نیز می تواند داشته باشد و به این ترتیب مدام نمودار پیشرفت مثبتی را ثبت می نماید. از آنجا که این کدهای زیستی ورزشی توانسته اند در آزمون های دشواری کارساز باشند ، می توانند در موارد بسیاری مورد استفاده قرار گیرند و من احساس می کنم این اتفاق همین الآن هم در حال رخ دادن است. به این ترتیب می توان تا مرز ناتوانی را برای مثال در زمینه ی کار نیز در نظر گرفت. یعنی در مورد خودم ، در حال برنامه نویسی برای تجارت سیستم های اطلاعاتی ام هستم ، این یعنی نیازمند به انجام کارهای جدی ، یادگیری مداوم و صرف وقت زیادی هستم. حال آیا رابطه ی مستقیمی و ارتباطی تنگانگ میان صرف وقت و انرژی و میزان خروجی وجود ندارد؟ یعنی اگر تا مرز ناتوانی بتوان بر سر ایده ای که تاییدش را گرفته ای کار کنی ، احتمال موفقیت احتمالا از احتمال شکست بیشتر می شود و این برای جهان رقابتی امروز نتیجه ی خوبی به شمار می رود. بنابراین هم تا مرز ناتوانی می تواند برای بدن به کار گرفته شود ، هم برای ایفای نقش اجتماعی و شغل. خروجی چنین طرز فکرهایی ، جوامع پیشرفته ای تولید می کند. دیتای پیشرفته در نهایت به نتایج پیشرفته ای می انجامد. کار زیاد می طلبد. یعنی وقتی مسیری را انتخاب کردی ، به خصوص مسیرهایی مانند دانشگاه ، مشاغل پرمشقت ، یادگیری های مداوم و واقعی ، تمرین زیاد و بسیار سخت ، هر روز از بامداد تا شام برنامه داشتن ، احتمالا نرخ موفقیت های چشمگیر و داشتن یک زندگی سراسر اشتیاق و میل به آنچه عمیقا به آن می پردازیم را بالا می برد و ارزشش را دارد. این وسط میتوان مواردی مانند تشکیل و حفظ خانواده ، سنت ها و روش ها را نیز هر کدام به قدر امکان در نظر گرفت.

تا مرز ناتوانی به ما میگوید مرزهای خودت را باید تشخیص دهی و این بسیار کار سختی است. باید به اندازه ی کافی خودت را بشناسی و خودت را در نظر بگیری. اگر برای ساختن عضله کار ساز است ، مطمئن باشید برای ساختن ذهن و نرم افزار نیز کارساز خواهد بود. الزاما نه تنها کار ساده ای نیست ، بلکه می تواند هربار با موانع بیشماری روبرو باشد ، با این حال میتوان به کار بست. از آن دست کارهای سخت آسان است. برای کسی که کد هر روز تمرین کردن را ران کرده است ، این نیز میتواند سوئیچ شود.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *