زبان و عدد
وقتی به ارتباط بین انسان ها و یا موجودات دیگر ، حتی گیاهان فکر میکنیم ، معمولا از کلمه ی زبان به عنوان روش برقراری این ارتباط استفاده میکنیم. حتی زبان گفتگوی درختان که توسط مولکولهای شیمیایی از طریق زمین و هواست را شنیده ام. درخصوص حیوانات هم برای مثال سگ ها میتوانند دستورات کلامی و زبانی را درک کرده و واکنش نشان دهند و این کار را در سطح نسبتا پیچیده ای انجام می دهند. ارتباط میان انسان ها نیز از طریق زبان های پیشرفته ی امروزی صورت می گیرد که هرچند کلمات و دستور زبان به شکل یک ساختار از پیش تثبیت شده است که ما در ابتدا نحوه ی استفاده از آن را می آموزیم و سپس از همان الگو بهره می گیریم ، اما بسیار اندک هم دست به ساخت واژگان مورد نیاز برای توصیف یک وضعیت یا برقراری ارتباط می زنیم. در سطح کامپیوتری و کد نویسی اما وضعیت متفاوت است ، زبان های ساختار یافته ای روز به روز تولید می شوند که برای رفع نیازهای خاصی طراحی شده اند. این زبان ها از تنوع بسیاری برخوردارند و گاه قابلیت ویرایش و بهینه سازی نیز برای آنها در اختیار توسعه دهندگان قرار دارد. اما نکته اینجاست که این زبانهای عمدتا سطح بالا ، به علت برقراری ارتباط ساده تر با انسان ها توسعه یافته اند و سینتکسی مشابه دستور زبان انسانی ، عمدتا انگلیسی دارند. وقتی به زبان های سطح پائین میرسیم ، هم چنان فاصله ای میان نحوه تعامل انسانی و کامپیوتری وجود دارد و وقتی صحبت از زبان ماشین باشد ، عملا حرف از صفر است و یک. حتی در خصوص پردازش کوانتومی هم کیوبیت ها حاوی صفر و یک هستند که در یک منطق متفاوت از ساختار پردازشی امروزه مورد استفاده قرار می گیرند. درواقع ارتباط ما با جهان عناصر و به حرف کشیدن آنها از طریق روشن و خاموش بودن جریان الکتریکی که به صفر و یک ترجمه شده است می باشد. یک سطح از ادراک از جهان وجود دارد که تنها با فهم ریاضیات امکان پذیر است. اینکه ریاضی زبان آفرینش و جهان است ، پربیراه نیست ، اما اصل مطلب را نیز ادا نمی کند. درواقع ما با کشف ریاضی و فهم آن ، چگونگی کارکرد جهان را در می یابیم و میتوانیم به یک مفهوم مشترک از وضعیت مورد نظر میرسیم. برای مثال تصاویر فضایی که امروزه برای آنالیز در اختیار دانشمندان قرار می گیرد و مردم عادی هم از دیدن آنها لذت برده و حیرت می کنند ، مشتی عدد و رقم و روابط ریاضی است و حتی برخی از ابزارهای ثبت اطلاعات از فضا ، فاقد هرگونه دوربین یا طیف سنجی می باشند ، بلکه آنالیزورهای محاسباتی هستند که بر حسب روابط عددی ، دست به شناسایی و تحلیل می زنند. یا تا قبل از اینکه تلسکوپ های پیشرفته ای وجود داشته باشند ، اخترشناسان بسیاری ، بر اساس روابط بین اعداد ، پیش بینی وجود اجرام آسمانی را کرده اند. نظریه های بزرگی مانند نسبیت ، به مثابه ی پلتفرمی هستند که وقتی اعدادی را داخل آنها می گنجانند ، برخی پیشبینی ها و آنالیزها صورت می گیرد. هر بار که یکی از اعداد ثابت جهانی کشف می شود ، درست مانند این است که یک قطعه از پازل گرامر جهان سرجایش قرار داده شود. همه ی علوم به نوعی با ریاضیات و اعداد در ارتباطند ، چه فیزیک و شیمی و زیست شناسی که مستقیما از گزاره های عددی استفاده می کنند ، چه جغرافی و حتی علوم اجتماعی که به نوعی با آمار درآمیخته اند و تحلیلهای عددی را برمی تابند. حتی به نظرمن میتوان سرفصل های مشترکی میان فلسفه و ریاضیات پیدا کرد. نه فلسفه ی ریاضی ، بلکه ریاضی ِ فلسفه. از آنجا که عدد ، عنصر کلیدی ِ هستی است ، عملا می توان هر موجودیتی را با این عنصر توصیف کرد. شخصا فکر میکنم داشتن درکی از ریاضیات برای هر انسان و حتی حیوان یا گیاهی ، او را مسلح به بینش وسیع شناخت جهان می سازد و واقعی ترین زبان مشترک برای گفتگو با پیرامونش را در اختیارش قرار می دهد. احتمالا یکی از دلایل فاصله ی زیاد ما انسان ها با یک ملخ ، فهم ریاضیات ِ ماست ، اگرچه زیست ملخ ، خود وابسته ی مطلق به ریاضیات جاری در جهان است.
