علاقه مندی شخصی من در ورزش ، استقامت است. اینکه چقدر طولانی تر بدوم ، بیشتر شنا کنم و یا دیرتر در یک مبارزه خسته شوم. اگرچه فاکتورهای دیگری که در ورزش می توان بدست آورد ، مانند سرعت یا دقت نیز هرکدام حائز اهمیت است ، اما خودم فکر میکنم که دستاوردی که ورزش می تواند برای هر فرد داشته باشد این است که ذهن او را مقاوم تر سازد. آستانه ی درد را افزایش داده ، ظرفیت جسمانی و روانی او را ارتقا بخشیده و در نهایت او را به سطح تازه ای از تحمل و بردباری انتقال می دهد. ذهن از اصول مشابهی با جسم پیروی می کند ، یعنی هر چقدر بیشتر به آن فشار مثبت (توضیح میدهم) بیاورید ، بیشتر تاب می آورد و مرزهایش گسترده تر می شود. فشار مثبت ، به کار کشیدن در جهت یک هدف معنا دار است. اگرچه فشارهای منفی ای مانند استرس و اضطراب نیز به نظرم کارکردهای زیادی برای ذهن دارند و آن را آبدیده تر می کنند ، اما به هر حال میتوانند آسیب هایی با خود به همراه داشته باشند ، درصورتی که به کار واداشتن ذهن ، حل مسئله و پردازش سیستماتیک ، ذهن را بارور می سازد. به جز مطالعه ، کار و سایر عواملی که میتواند در این زمینه موثر واقع شود ، قطعا یکی از ابزارهای مهم در جهت ساختن و پرداختن ذهن ورزش است. اگرچه حتی بدون این باور ، و صرفا با این فرض که ورزش جسم را قوی تر می سازد هم ناخودآگاه ، ذهن مان را راست و ریست می کنیم ، اما امروزه میدانیم که تاثیر ورزش های استقامتی ، به خصوص روی ذهن و روان ، حتی شاید بیشتر از جسم و بدن باشد. به تجربه می دانم که در هنگام ورزش ، اگرچه جسمم درد می کشد ، اما حتما و همیشه خیلی قبل از اینکه توقف کنم ، حال چه آنکه تسلیم شوم و یا اینکه هدفم را محقق کرده باشم ، ذهنم حرف از توقف زده است. مدت زیادی من نوعی ورزش های کاردیو و هیت را در 7 ست انجام می دادم. یک سیکل ثابتی را از نظر استقامتی طی می کردم. ست اول و دوم سخت ترین ست ها برای بدنم بود. ست سوم مبارزه ای بر علیه ذهنم بود که میگفت ، هنوز خیلی مانده! ست چهارم را با این پیام که بعد از این ست بیشتر ورزشم را تمام کرده ام سر می کردم و با همین پیام ست پنجم هم انجام می شد. ست ششم و هفتم هم جسمم خسته می شد. از همان موقع چون مسیر پیام های ذهن و بدنم را میشناختم ، در هر نوع ورزشی که می کنم ، نوعی تقسیم بندی انجام می دهم تا بتوانم خودم را به پایان بکشانم. اگرچه من قهرمان المپیک نیستم ، اما فکر میکنم کدهایی که برای ورزش های استقامتی درک میکنم ، تفاوت چندانی با کدهایی که یک قهرمان جهانی ران می کند نداشته باشد. در واقع ما جهان را با ابزارهای یکسان ارزیابی میکنیم و اگر بتوانیم بسترهای مشابهی را درنوردیم ، میتوانیم نتایج متناسبی بگیریم. در یک کتاب با مفهوم ورزش های فوق استقامتی آشنا شدم که مربوط به دوهای فوق ماراتن 80 ، 160 ، 240 و حتی 320 کیلومتری بود. اگرچه باورکردنی به نظر نمی آید ، اما هستند انسانهایی که در طول ده ها ساعت ، فقط می دوند. آنها به سطح متفاوتی از عملکرد بدن و ذهن دست یافته اند و خودشان هم به خوبی از این موضوع باخبرند. امروز درباره ی یک مسابقه ی فوق ماراتن حتی عجیب تر مطلبی خواندم که انگیزه ای برایم شد تا این مطلب را بنویسم. 320 (درواقع 334) کیلومتر دویدن در تونل تاریک! نه تنها دویدن در این مسافت یک ابرذهن نیاز دارد ، بلکه تاریک بودن ، فضای بسته و تنگ و عواملی مانند این هم این مسابقه را شبیه به یک جهنم ذهنی می سازد. از سه سالی که از بنیان گذاشتن این مسابقه می گذرد ، تنها 13 نفر به خط پایان رسیده اند. یک تونل 1600 متری (کمی بیشتر) را صد مرتبه می دوند و برمیگردند ! این رفت و برگشتی بودن مسیر هم خودش عذابی غیرقابل تصور است. نقل قول ها و بخشهایی از همین مقاله را که به نظرم میتواند مطلب را ادا کند در ادامه می آورم تا شما هم مانند من در این پرسش سهیم شوید که از ما چه کارهایی بر می آید؟!
دوندگان هیچ تشویق کننده و همراهی نمی توانند داشته باشند ، استفاده از هدفون ممنوع است و در کنار هم نیز نمیتوانند بدوند. هم به این دلیل که با هم صحبت نکنند و هم به این این خاطر که تونل بسیار باریک است ، آنها همچنین محدودیت زمانی دارند و باید مسابقه را در کمتر از 55 ساعت تمام کنند. وب سایت این مسابقات ، آن را به عنوان یک آزمایش ذهنی برای سنجش استقامت و توان جسمی و روانی دوندگان توصیف کرده است. توصیفی که بیشتر یک هشدار سلامتی است تا شعار تبلیغاتی. اندی پرسون ، یکی دیگر از دوندگان می گوید : مسابقه احمقانه است. چون قرار نیست در آن از نقطه الف به ب برسی. و این یک چالش بزرگ ذهنی برای شما است. باید بتوانید از نظر ذهنی خود را برای فراتر از آنچه در توان دارید آماده کنید. کریستین مادویت ، یک مهندس نرم افزار فرانسوی که برنده سال 2021 شده است نیز گفت : دنبال نوعی ماجراجویی درونی و شناخت خود هستم. مانند کودکی که میخواهد ببیند چقدر می تواند به آتش نزدیک شود. این مسابقه با کمترین امکانات برگزار می شود. یک میز تاشو در ابتدای تونل ، دفتر این مسابقه است. هیچ سایه بان یا محل استراحتی وجود ندارد. مگر اینکه دوندگان خود صندلی کمپینگ به همراه داشته باشند. آنها همچنین باید از یک توالت قابل حمل مشترک استفاده کنند که قطعا تا پایان مسابقه چندان در وضعیت مناسبی باقی نخواهد ماند. نوشیدنی به آب و چای محدود می شود و لوکس ترین میان وعده ، نودل نیمه آماده است. تازه اگر خوش شانس باشند و تاریخ مصرفش نگذشته باشد. کوکبین (برگزار کننده مسابقه) می گوید : نمیخواهم کسی نتواند مسابقه را به پایان برساند ، اما برای رسیدن به پایان مسابقه باید از جهنم عبور کنند. مکس نیوتن ، یکی از هفت دونده ای که در سال 2020 به خط پایان رسید می گوید : تنها مسائلی که باید به آنها فکر کنید ، دویدن ، خوردن و آشامیدن ، خوابیدن و رفتن به توالت است و دیگر هیچ چیز دیگری در این دنیا اهمیت ندارد. دونده دیگری به نام رافان می گوید : تاکتیک من تعهد 100درصدی است. این جمله از زبان کسی که در سال 2020 ، سه ماه پس از عمل جراحی قلب باز ، 292 کیلومتر را در 42 ساعت دوید ، اهمیت ویژه ای پیدا می کند. هرگز به تمام نکردن مسابقه فکر نکردم و قبل از آن به برگزار کنندگان گفتم اجازه ندهید توقف کنم ، مگر به دلایل پزشکی. دوندگان مجبورنددر هر دور از کنار بلندگوی تعبیه شده در اواسط تونل که شبیه به یک چشم است و موسیقی کلاسیک را در تمام روز و شب پخش می کند ، عبور کنند. کورمک صدای آن را شبیه جیغ ویولن می داند که باعث شکنجه عجیب و غریب روانی دوندگان می شود و حتی آنها را دیوانه می کند. اما شکنجه اصلی تاریکی است. نور کمی در تونل وجود دارد و آن نور کم هم بین ساعت 11 شب تا 5 صبح خاموش می شود. بسیاری از دوندگان در تونل دچار توهم می شوند. کارل باکستر ، یکی از آنهایی که موفق به پایان مسابقه شده می گوید : خانواده ای از آدم برفی های نفرت انگیز و یک حلزون عظیم الجثه را می دیدم و فکر میکردم در لبه پرتگاه هستم. فایستر می گوید : هیولاهای نارنجی رنگی را می دیدم که در تاریکی به سمت من می آیند. بیشتر اوقات احساس نمی کردم در تونل هستم ، بلکه فکر میک ردم در میان مقبره های مصری یا روی یک پل معلق با دره های عمیق می دوم. کوکبین نیز می گوید : شبیه یک قتل عام است. بسیاری از دوندگان راه خود را گم می کنند. زیرا اگر برای استراحت توقف کنند ، نمیتوانند به یاد بیاورند به کدام سمت می دویدند. مادویت که سابقه قهرمانی در مسابقه مرد آهنین را دارد (مسابقه سه گانه شامل 37 کیلومتر شنا ، 1800 کیلومتر دوچرخه سواری و 421 کیلومتر دو) می گوید : مطمئنا پس از 320 کیلومتر دویدن ، پاها درد می گیرند ، انتظار دیگری داشتید؟ رویکرد نیوتن کمی معنوی تر است ، او می گوید : به طرز عجیبی ، اگر درد طاقت فرسا را تحمل کنید ، دیگر آنرا حس نمی کنید. هدف کوکبین ساده است : تمام آنچه می خواهم این است که هر که در این مسابقه شرکت می کند ، آن را تا آخر عمر به خاطر بسپارد. در نهایت همه ما می میریم ، مهم این است که تا آن زمان چگونه زندگی خود را پر کنیم و این دستاوردهای ماست که برای همیشه باقی خواهند ماند.
