پراکندگی

هیچ چیزی در این جهانی که میشناسیم ، مانند چیز دیگری نیست و این مسئله در خصوص انسان که متشکل از چیزهای بسیاری است هم بسیار صادق است. به خصوص که میدانیم هر انسانی با گذشته ی خودش نیز یکسان نیست ، از هزار و یک جنبه ، سلولی و فیزیکی  تا روانی و غیره. هر انسانی مانند نقطه ی یک پرگار در صفحه ی زندگی است که البته این نقطه نیز ، مانند هرچیز دیگری ، متفاوت از دیگر نقاط است. این نقطه ، اگر شروع زندگی بیولوژیکی در نظر گرفته شود ، همچنان محتوی اطلاعات و کدهایی است که محصول نسلهای قبل و اتفاقات گذشته ی منحصر به فردی می باشد. با این همه ، پس از به دنیا آمدن ، خانواده ، محیط و اتفاقات و جریانات هر لحظه ، نقشه ای چند بعدی و هولوگرافیک در ارتباط و اطراف شخص پدید می آورند که هر یک وابسته به اهمیت و شدت تاثیر ، در زندگی او نقشی ایفا می کند. به بیان دیگر ، این نقشه ای است که شخص آن را زندگی می کند. تمام پستی و بلندی ها ، شدت و ضعف ها ، طیف ها و امواج ، به زندگی فرد ، فرم منحصر به فردی می دهد. تشابهات ژنتیکی و خانوادگی ، قومی و فرهنگی ، جغرافیایی و تاریخی و غیره ، میتواند نقشه هایی نزدیک به یکدیگر را پدید بیاورد ، به طوری که مثلا فرم هایی با قله های نزدیک به هم ، رنگ هایی مشابه و سطوحی هم تراز با یکدیگر در میان جمعیت انسان ها قابل تشخیص می باشد ، با این حال هم چنان هر کس فرم خاص خود را دارد. جالب آنکه تصور هر شخص از فرم ِ خود می تواند از نگاه دیگران نسبت به آن متفاوت باشد و این قضیه ، پیچیدگی این مسئله را چندین برابر می سازد.

همانگونه که درمورد خواب می دانیم ، بازتابی از مجموعه اطلاعاتی است که در مغز ذخیره کرده ایم و یا در ذهن مان به نوعی وجود دارد ، همه ی آنچه برایمان وجود دارد و خواهد داشت و به نوعی در زندگی مان امکان پذیر می باشد ، بازتابی از مجموعه داده هایی است که در فرم مان به نوعی ذخیره شده اند. به جز اطلاعات و کدهای ثابت و یا غیرقابل تغییر ، مانند ویژگی های ژنتیکی و یا برخی از جنبه های زیستی و مانند آن ، تجربیات ، خاطرات و تصمیمات ما نیز که یک سره فرم ما را می سازند ، تمامی جنبه های زندگی مان را نیز تشکیل می دهد.

انطباق فرم با فرم های دیگر ، میتواند نمایی از چیزی که میتوانیم باشیم ، یا زندگی مان می تواند باشد برایمان ترسیم نماید. هرچند به این سادگی نیست ، اما میتواند با کدهای ساده ای ترسیم و تکیک شود.

اثر مشاهده گر را به راحتی میتوان در انتقال مفاهیم از ذهن به دنیای بیرون مشاهده کرد. نه الزاما اینکه ، چطور به نظر خواهد آمد و یا درباره ی آن چه خواهند گفت ، بلکه حتی تلاش برای انسجام و قالب بخشیدن به افکار نیز تحت تاثیر این اثر قرار دارد. به عنوان مثال در این مجموعه که من قصد دارم بیان کنم ، اگرچه کلیت موضوع به صورت مبهم و پراکنده ای در ذهنم وجود دارد ، اما مشکلی که با آن روبرو شده ام ، بیان آن ها در قالب یک طرح منسجم است. هرچند که این انسجام خمیر مایه ی وجودی این طرح است و به مثابه ی ستون فقرات ، میبایست تکه ها و اجزا را در کنار هم قرار دهد ، با این حال نحوه تعامل و مدیریت داده ها به طور کل تحت تاثیر آن قرار گرفته است. برای همین تصمیم گرفتم به جای دنبال کردن یک خط مستقیم و نقطه به نقطه ، صرفا پس از هر بار تصمیم برای نوشتن ، در یک پارگراف جداگانه موضوع را بیان کرده و در صورت نیاز برای ویرایش نهایی ، اگر نه پاک کردن و از بین بردن فایل ، آنها را دسته بندی و منسجم نمایم. باری به خاطر دارم که در یک شب خاص که در وضعیتی ویژه از نقطه نظر روانی قرار داشتم ، تصمیم به نوشتن گرفتم و تعداد زیادی صفحه را تقریبا بدون وقفه تایپ کردم.

به نظر می آید که انسانها در نهایت به سمت یک شکل هرم تمایل دارند. یعنی گویی پس از تنها نشستن های میلیون ها ساله ، آن زمان که اجتماعات و قبایلی ، نیمه حیوانی-انسانی تشکیل دادند ، هم زمان ، انتخاب یک رئیس ، یک رهبر و یک فرد برتر از دیگران نیز در جریان بود. گویی که این مسئله در میان حیوانات اجتماعی تا حدودی قابل مشاهده است. تمایل حیوانات برای قلمرو ، زوج و فرزندآوری نیز همگی از آن جمله اند. اگرچه بسیاری از این تمایلات را می توان بر بستر تلاش برای بقا یا تکثیر ژن دسته بندی نمود ، با این حال تبعیت دیگران نیز نشان از نوعی هدایت-ورزی گونه ها دارد. در مورد انسان ، قبیله ها ، از افراد قوی تر عمل می کنند ، هم چنان که کشور ها و ملیت ها میتوانند با درنظر گرفتن یک کدمرکزی و هسته ی اصلی که خاک و جغرافیا ، خون و ژن ، خانواده و اقوام ، دین و مذهب ، فرهنگ و سیاست و چیزهای دیگر ، عده ای از انسانها را با هم همراه کنند. در طول تاریخ ، به طور معمول ، چون تشکیل جوامع مبتنی بر خاک و محدوده ی جغرافیایی بوده است ، بنابراین ، اکثرا حول محورهای فیزیکی شکل گرفته اند ، با این حال و در دنیای مبتنی بر دهکده ی جهانی امروز و ابزار اتصالی اینترنت ، گاهی این حوزه ها کاملا به فراتر از مرزها کشیده می شوند و ارتباطی با نژاد و قومیت خاصی ندارند.

الگوی جهان ، در سطوح مختلفی تکرار می شود. وقتی یک کد به درستی کار می کند ، طبیعت خود را ملزم به آزمایش دیگر کدها نمیبیند و آنرا به صورت تکرار بیان میکند و راز مشاهده قرینگی در جهان نیز در همین نکته نهفته است. من فکر می کنم که قوانین حاکم بر جهان هستی ، در همه جای جهان به طور فراگیری حاضر اند. با پذیرش بیگ بنگ به عنوان یک نظریه ی جهان شمول که اکثر جامعه علمی با آن موافق اند ، تا مخالف ، میدانیم که جهان از یک انفجار عظیم و چگالش نزدیک به بینهایت ، با سرعتی سرسام آور و دمایی سوزان ، رفته رفته و در طول زمان نزدیک به 14 میلیارد سال به اینجا و اکنون که هستیم رسیده است و تا حدود زیادی هم اینک قابل پیش بینی است که به کجا خواهد انجامید. در این میان تنها چند ثابت (کشف شده) وجود دارد که در کنار یکدیگر ، نیروها و قوانین موجود در این جهان را تشکیل میدهند. چه بسیار چیزها که نمیدانیم ، اما از همان اندک چیزی که میدانیم ، سیاه چاله هایی که مانع از سقوط کهکشانها به درون خود و یا فروپاشی آنها می شوند و به نوعی مرزهایی در گذر زمان پدید می آورند ، ستاره هایی پرجرم ، مدارهایی تشکیل میدهند و سیاره هایی که حول آنها به گردش درمی آیند. آنچه از ماده و عناصر نیز میدانیم شباهت زیادی به این مدل دارد. ذرات بنیادینی که هسته ای پرجرم را می سازند و ذره ی بنیادین دیگری به نام الکترون ، در مدارهایی مشخص به گرد آنها در گردش است. جهان در یک چرخش و دوران دائمی قرار دارد و هرگز نمیتواند ثابت بایستد. هرچقدر این جرم سنگین تر باشد ، تعداد فضاهای محتمل برای حضور الکترون بیشتر می شود ، هرچند که قواعد و قوانین مربوط به خود را دنبال می کند ، با این حال میدانیم که نیروی گرانش ، نیروی هسته ای ضعیف و نیروی هسته ای قوی ، از بنیادی ترین نیروهای طبیعت به شمار می روند که در هر پدیده ای به چشم می خورند. اینجا سخن از فیزیک و شیمی و ریاضیات نیست ، هرچند که جهان چیزی به جز ریاضی و ارتباطاتی که در شیمی و فیزیک و زیست شناسی تجزیه و تحلیل می شوند نمی باشد ، با این حال من قصد دارم تا با درک اندکم از جهان پیرامونی ، موضوع زندگی انسانی را ارزیابی کنم. جز آنکه ما خود متشکل از عناصر این جهان و تابعی از قوانین آن هستیم ، مدلی که جهان بر پایه ی آن ساخته شده است را میتوانیم به عنوان یک منبع کد در نظر گرفته و با توجه به اینکه اجرای این مدل را میتوانیم موفقیت آمیز بدانیم که احتمالا از هیچ یا چیزی نظیر آن ، چنین چیزهایی به وجود آمده اند ، شاید بتوانیم با دقیق تر شدن در نحوه ی کارکرد این مدل و درک و دریافت کدهای موجود ، برای زندگی خودمان نسخه ای ترتیب دهیم که مانند این جهان ، پویا ، خلاق و آفرینشگر باشد. به بیان دیگر ، خود را به موجودی نزدیک کنیم که میتوانیم باشیم. این قوانین امتحان خود را در سطوحی وسیع تر داده اند ، ای بسا آزمودن آن در سطوح انسانی نیز ، عقلانی و امکان پذیر باشد.

جرم ، وزن و سنگینی یک ذره ، یک هسته ، یک ستاره یا سیاهچاله ، تعیین کننده ظرفیت و احتمال پذیرش و حضور عناصر دیگر است. اگر چه مساعد بودن شرایط ، برقراری شرایط احتمال و تصادف نیز مطرح است ، اما در جهان امکانات ، سنگینی مرکز ، وسعت و محدوده و میزان تعاملات و ارتباطات را مشخص می کند.

با این فرض اولیه که بقا و تکثیر ، کدهای اصلی و بنیادین حیات محسوب می شوند ، در دنیای انسانی ، بعد از بقا ، تنها گسترانیدن کدهای ژنتیکی خود با تولید فرزند مطرح نیست ، اگر چه آن هم خود یک اصل انکارناپذیر به شمار می رود و کاملا قابل دفاع است ، اما با وارد کردن جنبه های مختلف به معادله ی تکثیر ، احتمالا نمیتوان تکثیر را کدی با جنبه ی کمی درنظر گرفت ، اما هم چنان تکثیر کدهای ژنتیکی ، احتمالا پایه ای ترین حالت به کدهای زیستی محسوب می شود که در تمام طبیعت در جریان است. با این حال روشهای زیادی وجود دارد که شخص بتواند خود را تکثیر کند که آنهم در طبیعت یافت می شود و قلمرو نام دارد. تعیین قلمروی زیستی و گسترش آن ، در طول تاریخ باعث جنگ های بسیاری بوده است ، همچنان از نقطه نظر جغرافیایی و فرهنگی ، یکی از روشهای رایج تکثیر و بقا به شمار می رود ، اما از نقطه نظر فردی و شخصی ، این مسئله را می توان در خرید املاک و مستقلات جستجو کرد. فردی که املاک زیادی را در اختیار دارد و یا دارایی فراوانی دارد ، به نوعی و به تعبیر ، جرم خود را افزایش داده است و بنابراین احتمال کارکرد و بقا و تکثیر خود را افزایش داده است. شاید این دلیل اصلی میل به ثروت و قدرت در بین انسانها در طول تاریخ باشد که آنها به شکل آگاهانه و ناآگاه ، با کسب ثروت ، مدارهای بیشتری بر گرد خود فراهم می آورند. در این میان برخی از پارامترها نیز وجود دارند که به هم اندازه ی دارایی میتوانند موثر باشند ، مانند شهرت ، نفوذ اجتماعی  ، قدرت و سیاست و غیره. هر یک از این عوامل ، مرزهای شخص را گسترش می دهد. احتمال ایجاد مدارهای بیشتر را برایش ایجاد می کند و میتواند اجزای بیشتری را جذب کرده ، تبدیل به عنصری سنگین تر شود. جالب آنکه این سیکل ، تقریبا اتوکاتالیستیک عمل میکند ، چرا که با افزایش جرم ، قدرت جاذبه نیز تحت تاثیر قرار می گیرد که خود احتمال ایجاد مدارهای بیشتر ، جذب و جرم سنگین تری را پدید می آورد.

این نوشته ها بخشهایی از یک فایل نوشتاری هستند که به صورت جسته و گریخته در آن مطالبی می نوشتم. بارها از این فایل ها ساختم و بارهاتر آنها را پاک کردم ، تا اینکه بالاخره این وبلاگ راه اندازی شد و احتمالا بستری برای ثبت این نوع از پراکندگی های ذهنم باشد.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *