تولید مثل

تولید مثل خیلی کلمه ی زیبایی نیست اما شاید مهم ترین کلمه ی دنیا باشد. نه فقط برای ما انسانها ، بلکه برای حیوانات و سایر جانوران ، گیاهان و قارچها ، باکتری ها و میکروب ها و همه ی موجودات زنده ی دیگر. حتی در خصوص ویروس ها که اکثرا بر این باورند که نمیتوان آنها را زنده نامید ، چون فاکتورهای حیات مانند زایایی مستقل را ندارند هم ، تولید مثل است که به آن معنی میدهد. یعنی حیات زیر سایه ی تولید مثل معنا پیدا میکند و بدون آن نمیتواند وجود داشته باشد. تولید مثل یک هدف است. یک ماموریت است. در دنیای همه ی موجودات زنده ، به جز انسان ، تقریبا تنها هدف و رسالت است. برای انسان نیز این چنین بوده است که تا اینجای طمان دوام آورده ایم. خیلی وقت ها به دلیل خیلی از اشتباهات عملکردی یا طرز فکرهای نابه جا ، به خود یا به دیگران گفته ام که خوشحالم بسیاری از مردم دنیا مثل من فکر نمیکنند. اگر برای انسان خردمند اولیه ، این جنس از تردیدهای اگزیستانسیالیستیک به وجود می آمد که اصلا چرا تولید مثل ، احتمال اینکه من امروز درحال نوشتن این متن باشم خیلی کمتر می بود. درواقع توافق جمعی ای در خصوص تولیدمثل در بشر اولیه وجود داشت که کار ما را به جمعیت ۸ میلیاردی امروز رسانید. اینکه شخص یا موجود زنده ، به نقطه ای برسد که بخواهد تداوم داشته باشد یک گذرگاه تکنیکی به شمار می رود. بادرنظر گرفتن سن بلوغ در زن و مرد ، یافتن پاسخ برای آن پرسشهای بنیادی در آن سن و سال تقریبا محال است. این البته به نوع زندگی انسان بر میگردد. برای سایر موجودات زنده اما اینگونه نیست. پرسشی درکار نیست. الگوریتم زیستی آنها ، پس از بلوغ ، تولید مثل را اجرا می کند. این یک انتخاب نیست. یک وظیفه است. برای انسان هم به نظرم علی رغم اینکه می بایست فاکتورها و المانهای زیادی را در این معادله وارد کرد ، امادر نهایت پاسخ باید به سمت تولید مثل میل کند. این موضوع نباید در چارچوب اراده ی آزاد و حق انتخاب مورد بحث قرار گیرد. مغز بزرگ ما آنقدر گذرگاه های زیادی دارد که الزاما در همه ی وضعیت ها بهترین تصمیمات را نخواهد گرفت. حتی در موارد زیادی بر علیه ما نظر خواهد داد و من فکر میکنم بارزترین سوگیری ذهن ، عدم تمایل به بچه دار شدن باشد. هرچند ایت امر خود جنبه های زیادی مانند ازدواج یا پیوندهای خانوادگی و غیره را نیز دربر میگیرد ، اما با اینحال ، عمق مسئله ی تولیدمثل می بایست درنظر گرفته شود. ما نمیتوانیم با این فرض که جمعیت جهان به قدر کافی زیاد هست ، خودمان را نادیده بگیریم. جهان به این تفاوتهای ژنتیکی نیاز دارد و ما سهم کامل خود را داریم. ما کدهای خودمان را تکثیر میکنیم و دیگران کدهای خودشان را. بحث بر سر تعداد فرزندان در طول زندگی یک موضوع تکنیکی دیگر است که دوباره به آن برخواهم گشت ، اما شخصا فکر میکنم که تمام تلاش های ما برای کسب ثروت و موفقیت ، تحصیلات و دانش ، شغل و حرفه ، ادراک و بینش و هرآنچه در زندگی به عنوان انتخاب و تصمیماتمان روبرو هستیم ، می بایست معطوف به آرمان ها و اهدافی فراتر از خودمان هم باشد. نیم نگاهی به کدهای زیستی در این موارد بیاندازیم. باید شامل بقای ما نیز باشد. شغلی که بقای مرا به خطر اندازد ، دانشی که سلامتی مرا تحت شعاع قرار دهد ، ادراکی که آگاهی مرا محدود میکند ، نباید مورد انتخاب من قرار گیرد. من در مسیر انتخابهایم ، حتما می بایست مطابق الگوریتم زیستی صحیح و رو به رشد و کمال انسانی عمل کنم. تولید مثل از بنیادی ترین گره های این شبکه است. تصمیمات من می بایست با درنظر گرفتن این سطح از عملکرد زیستی ام اتخاذ شود. اگرچه میتوان در مورد تعداد ، مکان و زمان ، جفت ، شرایط و امکانات و سایر پارامترها متفاوت عمل کرد و به روشهای متناسب با زندگی تن داد ، اما اصل موضوع را نباید نادیده گرفت : تولید مثل.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *