امروز با شخصی صحبت میکردیم که میگفت ، مردم ایران ، آدمهای خوبی هستن و لایق این فشارها نیستند. گاز و برق شهرک صنعتی قطع بود و کارخانه اش تعطیل بود. به او گفتم ، نه تنها خوب بودن کافی نیست ، بلکه در موقعیتهایی خوب بودن اصلا گزینه صحیحی نیست. راستش فکر میکنم حیات برای بقا به ابزارهایی بیشتر از خوب بودن نیاز داشته و این مورد به شکل یک صفت یا توصیف حالات انسانی در اجتماع بشری نمود پیدا کرده است. نه اینکه خوب بودن بد باشد ، اما بد بودن هم میتواند خوب باشد. اصلا شاید بهتر است بگویم خوب بودن و بد بودن در شرایط خاصی معنا پیدا میکنند ، اما به نظر من نباید این صفات را مانند عینک و سنجشگر به چشم زد ، بلکه در مواردی که فقط همان حالات حاکم باشد میتوانند مورد نقد و بحث قرار بگیرند. درواقع خوب و بد بودن تم ظاهری نرم افزار است که میتواند خوشایند باشد یا نباشد ، مسئله اصلی پردازش اطلاعات است. داده ها را به دست آوردن و استخراج کردن ، آنها را دسته بندی کرده و اطلاعات را ساخته و دانش را به دست آوریم. بستگی به هدف فردی و جمعی. قاعدتا در کنار هم قرار گرفتن اجزاء انسانی ، نیاز به تعاملاتی وجود دارد ، اما نمیتوان نسخه ای را برای همه و همیشه پیچید. به خصوص در وضعیتهای بحرانی که هر فرد باید خود را به شکل بخشی از سیستم بحران زده ای ببیند که درحال کار است ، آنوقت است که شاید دریابد خوب بودن ، نه تنها کافی نیست ، بلکه غیرضروری و حتی مضر هم هست ، گاهی برای از کار انداختن یک سیستم ، بهتر است آن پیچ دررفته ی خراب باشیم ، تا سوپاپ اطمینان.
