درس

چند روز پیش در صفحه ی لینکدین دکتر مسعود قدرت آبادی که استاد دانشگاه در کشور آمریکاست ، مطلبی را می خواندم با این مضمون که ایشان در محیطی که انتظارش را نمی رفت ، درسخوان شد و از طریق درس به آنچه می خواست و بیشتر هم رسید. ایشان معتقدند که از این طریق بسیار طول می کشد ، اما من باور دارم به این علت که احتمال موفقیت بالایی در پس از تحصیلات عالیه وجود دارد ، همچنان درس پیشتاز احتمالات مورد انتخاب فرزندان و خانواده هاست. به بیان دیگر ، اگرچه چندی از بزرگان دنیای فناوری در این سالها قید درس و مشق را زده و به توسعه ی محصولات و ایده های خود که بسیار هم موفق از آب درآمده اند پرداخته اند ، با این حال این نتیجه گیری بسیار غلطی است که در باور عموم در خصوص ارزش درس و دانشگاه شکل گرفته است. به بیان دیگر ، با وجود اخباری مبتنی بر هزاران فارغ التحصیل بیکار و بازاری پر از بی سوادان ثروتمند و رهبران دنیای فناوری که جملگی اخراجی و انصرافی هستند ، هم چنان کفه ی ترازو به نفع علم سنگینی ِ سنگینی می کند. من بر این باورم که اولا علم و دانش ، همه ی آن چیزی است که از ما انسان ساخته است و بنابراین با بیشتر دانستن ، احتمالا میتوانیم به سمت بیشتر انسان بودن ، اگر نه انسان بهتر بودن قدم برداریم. دو اینکه همین رهبران دنیای فناوری ِ قید تحصیلات را زده ، میلیون ها کارمند و مدیر و حتی کارگر دارند که از تحصیلات عالیه برخوردارند و نرخ تعداد شاغلین با سواد به نسبت شاغلین به سواد ، بدون هیچ تردیدی از نظر من بسیار بیشتر و غیرقابل مقایسه می باشد. صحبت من در خصوص کشورهایی است که از حداقل امکانات و تجهیزات برخوردارند و احیانا از شانس برخورداری از سیاستمداران ِ با سواد نیز بهره مند. به عنوان یک پدر موارد اندکی را یافته ام که واقعا سخت گیری هایم را موجه یافته ام. همیشه در خصوص ورزش و اغلب در خصوص درس. در هر دو مورد کمیت و کیفیت مطرح است ، بدون در نظر گرفتن امتیاز ورزشی و نمره ی درسی. همین که درسی خوانده شود ، وقتی صرف شود و تمرکزی ایجاد شود کافی است. همچنان که ورزش در درجه اول تحت فشار قرار دادن موثر بدن تا مرز تعریق و خستگی است. اگر 18 سالگی را سن واقعی جدایی اجتماعی فرزندان انسان در نظر بگیریم ، همینکه او را وارد یک دانشگاه و یک رشته ی تحصیلی که بر حسب علاقه انتخاب شده و ورزشکاری در رشته ای با سابقه ی چندساله بسازیم ، همه ی کاری است که باید انجام دهیم. سلامت فیزیکی و روانی ، تغذیه و سرپناه ، پوشاک و غیره سر جای خود باقی است و میتوان هر مورد را شکافت. اما همچنان سلسله مراتبی برقرار است که نیازهای ما را اولویت بندی می کند. من برای ورزش و درس ، حداقل به عنوان پدر خیلی ارزش قائلم. و این هر دو را برای خود نیز درست می دانم و کم و بیش با خود همراه دارم. هم چنان که کتاب را ، کامپیوتر را ، یادگیری را برای خودم و در زندگی ام از وقتی که یادم می آید داشته و امروز هم این ها اجزاء مهمی در زندگی من به شمار می روند. این اصلا به معنای همه ی داستان نیست. مدت زمانی که صرف ورزش و درس می شود می تواند کاملا انتخابی (در یک طیف درست) باشد تا جا برای دیگر امور باز شود. مثلا من به علت محل کار دور از خانه ، سالها غروب و پس از رانندگی طولانی به باشگاه می رفتم و در مورد محل کاری دیگر ، هر روز رفت و برگشت 20 تا 30 کیلومتر می دویدم! علاوه بر آن هم باشگاه و استخر بود. برای بچه ها به نظرم هم چنان بازی بیشترین وقت را نیاز دارد و بعد از آن احتمالا ورزش و درس. این موارد را به طور کل درست می دانم ، نه به این معنی که رعایت می کنم یا رعایت می شود ، چون سوال اینجاست که چه کسی به عقل فرمان می دهد؟ یعنی در مواقع بسیاری ، اگر نه همیشه که در حال انجام کاری احمقانه از روی احساساتی کور و نابخردانه بوده ام ، می دانسته ام که غلط است و درستش چیست ، اما آگاهانه انجامش نمی دادم. چرا؟ میتوانم در این مورد هم یک مطلب جداگانه بنویسم. منظور این که علم از عالم کاملا جداست. من به دلایلی که علاقه ای به فرهنگ پذیری نداشته ام ، خودم دست به کار شده ام و پرسشهایی مطرح و به دنبال پاسخ هایی گشته ام. گاهی تمریناتی آنها را تائید کرده و منجر به ادامه دادن شده اند. همین.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *