نیت

امروز درحین دویدن صبحگاهی ، در کوچه مان و در فاصله ی چند متری با یک گربه روبرو شدم که مشغول کند و کاو یک کیسه ی زباله بود. از همان فاصله به چشمهایم خیره شد و آماده ی فرار. سعی کردم با ایجاد زاویه و فاصله با او ، این اطمینان را برایش حاصل کنم که با او کاری ندارم. به نظرم آمد وقتی که به من نگاه می کرد ، در جستجوی کشف نیت من بود. آیا میخواستم او را فراری دهم؟ آیا میخواستم اذیتش کنم؟ یا اینکه عابری بی آزار بودم؟ این ها سوالات اساسی است که حیوانات شهری احتمالا در مواجهه با انسانها از خود می پرسند. مسئله ی جالب توجه به نظرم این است که برای پاسخ صحیح و به موقع به این پرسشها ، کشف نیت و انگیزه ی درونی مطرح است. در واقع انگار ، عمل من ، از چشمانم آغاز می شود. شنیده ایم که می گویند ، چشم ها دروغ نمی گویند. گویی ما نیت مان را در چشمان مان بازتاب می دهیم. خودمان هم برای اینکه منظور یکدیگر را بهتر بفهمیم ، سخت نیازمند برقراری تماس چشمی هستیم. تا آنجا که بازی های کامپیوتری خیره کننده و یا حتی انیمیشن های بسیار حرفه ای هم ، نهایتا وقتی به مسئله ی چشم می رسند ، ضعف هایی از خود نشان می دهند. انگار نمی توانند آنچه ما با چشمانمان انجام میدهیم را انجام دهند. نکته اینجاست که انسان ها در برقراری ارتباط با حیوانات خانگی شان نیز ، عمدتا متکی بر چشمهایشان عمل می کنند. یعنی تفسیر اطلاعات و احساسات حیوانات را مبنی بر آنچه میتوانند از چشم حیوان بخوانند در نظر می گیرند. بسیاری از فلسفه ها و بینش ها ، تاکید بر این دارند که نیت اصل و اساس است. یعنی حتی یک عمل را به ظاهر و باطن آن تقسیم می کنند و آنچه درونی است را نیت در نظر می گیرند و مبنا قرار می دهند. حتی در مسائل حقوقی نیت فرد در انجام یک عمل ، گاهی ملاک تعیین حکم او قرار می گیرد. نیت ما ، محصول گفتگوی درونی ماست. مهم ترین حرف هایی که ما می زنیم ، آن چیزی است که با خود رد و بدل می کنیم. بنابراین ، نیت ، آن چیزی است که ما هستیم. برای همین هم اهمیت دارد. البته ممکن است در مواجهه ی من با گربه ، مسئله ی او ، مشاهده ی کوچکترین و ظریفترین حرکات بدن من درباره جهت حرکتم بوده است و او چندان توجهی به نیت من نداشته است. اما از آنجا که مطمئنم شما هم با آن مواجه شده اید ، مستقیما و خیره به چشمانم نگاه می کرد ، گوئی به دنبال قصد و نیت درونی من بود ، وقتی که به او نزدیک می شدم. یادم است که درباره ی یک قبیله ی آفریقایی مستندی دیده بودم که چند نفر ، تقریبا با دست خالی و فقط یک کارد بزرگ ، به سراغ شیرهایی می رفتند که به تازگی شکاری کرده بودند. به آنها نزدیک می شدند. شیرها فاصله می گرفتند. آنها بخشی از شکار را برای خودشان می بریدند و با خود می بردند و پس از رفتنشان ، شیرها به ضیافت خود بازمی گشتند. اینکه این همه شجاعت و جسارت از کجا آمده است ، خود جای بحث دارد ، اما از نقطه نظر شیر ها ، تجزیه و تحلیل این مسئله که این مردها ، به سهم اندک خود قانع خواهند بود و شکاری که برایش زحمت کشیدها اند را با خود نخواهند برد بسیار حائز اهمیت است. این ها همه در حالی است که آن تعداد شیر ، به سادگی بر انسان ها غلبه می کردند و احتمالا این را خودشان هم خوب می دانستند. اما من ترجیح می دهم که باور کنم آنها ، به نیت انسانها پی برده اند و می دانند ، این ها موجوداتی بی آزار هستند که به دنبال لقمه ای غذا آمده اند. در ضمن اینکه احتمالا می دانند این موجوداتی که اینک بی آزارند ، می توانند برایشان دردسر آفرین باشند ، بنابراین در یک تعامل زیستی ، دست به چنین سخاوتمندی حیرت انگیزی زده اند. نکاتی ظریف از این دست در طبیعت بی شمار است.

2 Comments

  1. به نظر اینطور میاد دو حیات در برخوردشان اول شگفت زده میشن بعد دو حالت دارند تعادل حیات صحنه رو نگه دارند و اجازه بدن هر دو زنده بمونن یا یکی یا هر دو بخوان غلبه کنن چه برای غذا یا تسلط. در هر صورت اون شگفتی مرحله اول تعیین کننده است که چه اتفاقی بیفته و اونم یه جور جمع شده تجربه برخورد هر یک با گونه های مشابه هست کسی که قبلا سگ آزار داده طبعا ردپایی از خودش بروز میده رو هندسه بدنش و از همه مهمتر رو هندسه چشم ها. یه روستایی بود که کفتارها میومدن داخلش رفت و آمد میکردن مردم غذا بهشون میدادن و نوازششون میکردند. چیزی به این وحشی نصف هم بشه هنوز جان داره و خصلت وحشی بودنش رو ول نمیکنه اما حاضر است به سازش برسد. در مورد شیرها اونها هندسه حضور گونه انسان در برابر گونه شیر رو فهمیدن.

    1. به نظرم حالتی که به شگفت زدگی تفسیر شده است ، در بچه ی انسان به خوبی نمایان است ، وقتی که مثلا با یک غریبه روبرو میشود. مدتی زمان میبرد تا بتواند ارتباط برقرار کند. ولی من فکر میکنم در تعامل بین دو گونه ، چیزی به اسم کنجکاوی مطرح نیست ، بلکه به عنوان گونه ای وحشی ، احتمالا مسئله همان غلبه و بقا می باشد. درواقع مثلا وقتی بچه ای یک سوسک را می بیند و میترسد ، نوعی مکانیزم بقا عمل می کند ، حال آنکه همان بچه از یک سگ بزرگ و یا مار ممکن است که نترسد ، چرا که احساس خطری نمی کند. برای آن حیوانات شهری هم همیشه ما انسان ها احتمالا خطرناکیم ، به خصوص برای گربه ها. بنابراین ارزیابی های اولیه در تلاقی نگاه ، متکی بر جستجوی امکان غلبه ، راه های فرار و غیره می باشد. برای همین هم شخصا فکر میکنم او در جستجوی نیت است. ما امروزه با پدیده ای روبرو هستیم که انسان ها به سگ های خیابانی غذا می دهند. کنار یک خیابان ، یک ماشین پارک می کند و یک خانم یا آقا با کیسه ای غذا به سراغ سگی که برایشان دم تکان می دهد رفته و به آنها غذا می دهد. بارها دیده ام که وقتی یک ماشین کنار خیابان پارک می کند ، سگی خود را به آن رسانده و دم تکان می دهد ، حال آنکه آن شخص اصلا نیتی غیر از غذا دادن دارد. درواقع به این صورت شرطی می شوند. حال اگر در آن قبیله ای که صحبتش شد ، یک انسانی پیدا شود که وقتی سراغ شکار شیرها می رود ، نیزه ای هم به شیرها بزند ، احتمالا این تعامل و توافق از بین می رود ، چرا که نیت آنها متفاوت جلوه میکند.

Leave a Reply to admin Cancel reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *