روز معلم هم بهانه ای به دستم داد تا درباره ی این نوع از مردمان حرف بزنم! به ما که می گفتند ، معلمی شغل انبیاست ، نمیدانم آیا امروز هم چنین حرفی رواج دارد یا نه. هم زمان نیز می آموختیم که اکثر پیامبران چوپان بودند. امروز به نظرم این یک گزاره ی عجیب و غریب است ، اما آن زمان ها بعید میدانم از این زاویه به آن نگاه کرده بوده باشم. بدون شک آموزش و آموختن ، راز ماندگاری ما انسان هاست. بزرگترین راز تمدن به شمار می رود. هم چنان که انتخاب طبیعی از طریق مکانیزم هایی ، تجربیات زیستی را کد می کند و نسل ها را نسبت به آسیب ها مقاوم می سازد. اگرچه ساختارهای آموزشی ، دولت ها ، زمان و مکان و عوامل بسیاری بر نحوه ی آموزش تاثیر می گذارند ، اما در جایگاه یک معلم ، به نظرم شباهت های بسیاری وجود دارد که ارزشمند است. اینکه شخصی شغلی را انتخاب می کند که به واسطه ی آن ، افرادی را نسبت به دانشی که دارد مطلع می سازد. قطعا طیف های متفاوتی از معلمان و آموزش ها وجود دارد ، اما هم چنان هسته ی مسئله ی آموزش در بنیاد این شغل نهادینه شده است. از آنجا که فرد در یک کلاس درس و در محضر معلمش ، چیزی را نمی داند ، برانگیختن کنجکاوی او نسبت به هر آنچه نمی داند بسیار حائز اهمیت است. در واقع در کار معلمی ، مهم تر از آموختن آنچه می داند ، آگاه کردن شاگرد نسبت به چیزهایی است که نمی داند. ماکس پلانک زمانی که به فیزیک علاقه مند شد و در دانشگاه مشغول به تحصیل ، استاد راهنمایش که فیزیکدان برجسته ای بود به او گفت که بهتر است خود را درگیر فیزیک نکند ، چرا که دیگر چیز زیادی برای کشف کردن باقی نمانده است و جزئیات کمی از فیزیک کشف نشده است! خوشبختانه پلانک به این حرف اعتنایی نکرد و عملا بنیان گذار فیزیک کوانتوم و شاید بزرگترین تغییر دهنده ی قواعد فیزیک در قرن بیستم گردید. معلم بیشتر از دانش آموزش می داند ، هم در زمینه ی دانشی که تدریس می کند ، هم در این باره که چقدر چیزها هست که نمی داند. باید این هر دو را بتواند منتقل کند.

هرکسی میتواند معلم تو باشد حتی اگرخودت نخواهی معلمش باشی 🌺
جمله ی قشنگ و درستی بود. ممنون